جدول جو
جدول جو

معنی اظهار کردن - جستجوی لغت در جدول جو

اظهار کردن(مُ لَ زَ)
آشکار کردن. (زمخشری). پیدا کردن. نمودن. بازنمودن. هویدا ساختن. پدیدار کردن. پدید کردن. نشان دادن. ارائه دادن. برملا ساختن. علنی کردن. ظاهر کردن. فاش ساختن. افشا کردن. پرده برداشتن از. مکشوف کردن: هیچکس چیزی اظهار نکند از بازی و رامش تا ما بگذریم چنانکه یک آواز شنوده نیاید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 292). سنگی بر پای چپ او (خوارزمشاه) آمده بوده آن شهامت بین که آن درد بخورد و در معرکه اظهار نکرد. (تاریخ بیهقی). او را امیدی کردند و چون کار یکرویه شد اگر بر آن برفتندی این مرد فسادی نپیوستی ومخالفتی اظهار نکردی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 350). ودر همه مالها راستی و یکدلی و خداپرستی خویش اظهارکرده (خوارزمشاه) . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 332).
که من بجلوه گری پای زشت میپوشم
نه پر وبال نگارین همی کنم اظهار.
سعدی.
جانست از محبت جانان دریغ نیست
کآن در ضمیر نیست که اظهار میکنم.
سعدی (خواتیم).
لغت نامه دهخدا
اظهار کردن
نیکختن فاش کردن آشکار کردن، بیان کردن گفتن
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اظهار کردن
بازگو کردن
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
اظهار کردن
للتّعبير
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اظهار کردن
Profess
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
اظهار کردن
professer
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
اظهار کردن
profesar
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
اظهار کردن
исповедовать
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به روسی
اظهار کردن
bekennen
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
اظهار کردن
визнавати
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
اظهار کردن
wyznawać
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
اظهار کردن
声明
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به چینی
اظهار کردن
professar
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
اظهار کردن
professare
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
اظهار کردن
ประกาศ
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
اظهار کردن
mengaku
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
اظهار کردن
اقرار کرنا
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به اردو
اظهار کردن
ঘোষণা করা
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
اظهار کردن
kutangaza
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
اظهار کردن
ilan etmek
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
اظهار کردن
고백하다
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
اظهار کردن
bekennen
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
اظهار کردن
להודות
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به عبری
اظهار کردن
घोषित करना
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به هندی
اظهار کردن
宣言する
تصویری از اظهار کردن
تصویر اظهار کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ دَ رَ)
شهرت دادن. منتشر ساختن. مشهور کردن. معروف کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از اشعار کردن
تصویر اشعار کردن
آگاه کردن با خبرکردن خبر دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشهاد کردن
تصویر اشهاد کردن
گواه گرفتن شاهد گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصرار کردن
تصویر اصرار کردن
پافشاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفار کردن
تصویر اسفار کردن
اظهار کردن بیان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطار کردن
تصویر اخطار کردن
اعم کردن آگهی کردن ابغ کردن مطلبی را یاد آوری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادرار کردن
تصویر ادرار کردن
میزیدن بیرون ریختن بول خارج ساختن بول و گمیز از مثانه شاشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخبار کردن
تصویر اخبار کردن
آگاه کردن خبردارساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احضار کردن
تصویر احضار کردن
فرا خواندن، حاضر کردن بحضور آوردن، امر بحاضر شدن دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشهار کردن
تصویر اشهار کردن
شهرت دادن، منتشر ساختن، مشهور کردن
فرهنگ لغت هوشیار